×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

diss love

bridg love

× دوستان عزیز نظر یادتون نره / embed src=http://www.609.ir/clock/default/default_3.swf width=150px height=150px type=application/x-shockwave-flash wmode=transparent /
×

آدرس وبلاگ من

namra.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/7arman7

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

تعجب


مرد مسني به همراه پسر 20? ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالي که

 مسافران در صندلي‌هاي خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.

به محض شروع حرکت قطار پسر 20? ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و

هيجان شد. دستش را از پنجره بيرون برد و در حالي که هواي در حال حرکت را با

لذت لمس مي‌کرد فرياد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت مي‌کنن. مرد مسن با

لبخندي هيجان پسرش را تحسين کرد.

کنار مرد جوان، زوج جواني نشسته بودند که حرف‌هاي پدر و پسر را مي‌شنيدند

و از پسر جوان که مانند يک کودک ? ساله رفتار مي‌کرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هيجان فرياد زد: پدر نگاه کن درياچه، حيوانات و ابرها با قطار حرکت مي‌کنند.

زوج جوان پسر را با دلسوزي نگاه مي‌کردند.

باران شروع شد چند قطره روي دست مرد جوان چکيد.

او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هايش را بست و دوباره فرياد زد: پدر نگاه کن

باران مي‌بارد،‌ آب روي من چکيد.

زوج جوان ديگر طاقت نياورند و از مرد مسن پرسيدند: ‌چرا شما براي مداواي

پسرتان پزشک مراجعه نمي‌کنيد؟

مرد مسن گفت: ما همين الان از بيمارستان بر مي‌گرديم.

امروز پسر من براي اولين بار در زندگي مي‌تواند ببيند !!!

جمعه 17 دی 1389 - 5:29:53 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


new diss


diss love


همان مخلوق!


!.......!


مترسک


احساسات


تو ...کنار میکشی ... من سیگار..


سلام هوای بارانی از ادما دلگیر نشو


دیگه خسته شدم


قدرت تنهایی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

200082 بازدید

53 بازدید امروز

54 بازدید دیروز

653 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements